معجزه ، در عرف عام بر حوادث شگفت آور, غیرعادی و فراطبیعی اطلاق می شود.۱ در اندیشه اسلامی، معجزه امر خارقالعادهای است که از راه علل ماوراء طبیعی با اراده خدا از شخص مدّعی نبوت به نشانه صدق ادّعای وی، همراه با مبارزه طلبی ظاهر می شود.۲ در کلام قدیم علامه حلی نیز گفته است: «و نعنی بالمعجزه ثبوت ما لیس بمعتاد مع خرق العاده و مطابقه الدعوی ...» معجزه ثبوت چیزی است که معمول و عادی نباشد و یا نفی چیزی است که معمول و عادی نیست بشرطی که همراه خرق عادت و مطابق دعوای نبوت باشد.۳
مترادف واژه معجزه اعجاز است که از ریشه لغوی عجز به معنی ناتوانی گرفته شدهاست و بنابر این اعجاز به چیزی اطلاق میشود که انسان در حالت عادی از انجام آن ناتوان (عاجز) است.
اسلام
در اندیشه اسلامی، معجزه امر خارقالعادهای است که از راه علل ماوراء طبیعی با اراده خدا از شخص مدّعی نبوت به نشانه صدق ادّعای وی، همراه با مبارزه طلبی ظاهر می شود.۴ ۵ در کلام قدیم علامه حلی نیز گفته است: «و نعنی بالمعجزه ثبوت ما لیس بمعتاد مع خرق العاده و مطابقه الدعوی ...» معجزه ثبوت چیزی است که معمول و عادی نباشد و یا نفی چیزی است که معمول و عادی نیست بشرطی که همراه خرق عادت و مطابق دعوای نبوت باشد.۶
دفاع متکلمین از امکان وقوع معجزه:
در قرآن کنترل تمامی امور به خداوند نسبت داده میشود و خدا صاحب قدرت مطلق به شمار می آید. جهت فهم اینکه خداوند چگونه طبیعت را کنترل میکند و چگونه میتوان معجزات را فهمید متکلمین و فلاسفه مسلمان در قرون وسطی نظریاتی در مورد ماهیت طبیعت ارائه کردهاند. فلاسفه مسلمان (تحت تأثیر سنت فلسفه یونان) بر این باور بودند که طبیعت اساساً از چهار عنصر «آب، باد، خاک و آتش» تشکیل شده و خداوند به هر کدام از این عناصر خواص خاص خود را اعطا کردهاست. مثلاً علت حرکت یک سنگ به سمت زمین داشتن عنصر خاک فرض میشده. اما رقیبان فلاسفه، یعنی متکلمان، با این دیدگاه مخالف بودند و استدلال میکردند که حتی اگر بپذیریم که خداوند این خواص را به عناصر دادهاست، این خواص خود علت پیشامدها شده و بدین سان کنترل مستقیم خداوند بر اتفاقات از بین میرود. جهت دفاع از قدرت مطلق خداوند در مقابل روابط علت و معلولی ثانویه مستقل، متکلمین (مانند غزالی) نظریه روبرو را تهیه کردند و از آن، جهت دفاع از وقوع معجزات نیز استفاده میجستند: مواد در طبیعت از ذرههای یکنواختی تشکیل شدهاست که وجود آنها و همچنین ویژگی هایی که دارند وابسته به آن است که خداوند در هر لحظه آنها را به همراه خواصی مجدداً خلق کند، خواصی که شامل رنگ و شالوده و امکانا خواص دیگر است. جهت افتادن یک سنگ، خداوند در هر لحظه میبایست خاصیت سنگینی را در جرم ماده خلق و در لحظه بعد مجدد خلق کند تا زمانی که سنگ به زمین برسد. اما خداوند این اختیار را دارد که خاصیت سبکی به سنگ اعطا کند و باعث بشود که سنگ به بالا برود. از دیدگاه متکلمینی مانند غزالی، قوانین علت و معلولی «ظاهری و نه واقعی» بوده؛ این روال معمول اتفاق افتادن وقایع تنها عادت الاهی میباشد. علت مستقیم لحظهای هر چیز خداوند است و نه یک سری قوانین علت و معلولی مستقل بوده و این وقوع معجزه را ممکن میسازد.۷
اعجاز قرآن
نوشتار اصلی: اعجاز قرآن
اعجاز قرآن از مباحث مهم علوم قرآنی، کلام اسلامی و ادبیات عرب است که به دلایل معجزهبودن قرآن میپردازد که در بین متکلمان به عنوان روشنترین دلیل پیامبری محمد مطرح است. اعجاز در لغت به معنی عاجز ساختن است و گرچه در قرآن مستقیماً به کار نرفته، اما قرآن مخالفان را دعوت به آوردن ده و حتی یک سوره مشابه سورههای قرآن میکند (تحدی) و تاکید میکند که هرگز کسی نخواهد توانست این کار را انجام دهد. ۸
نظر دانشمندان علوم طبیعی
دانشمندان امروزی جهان احتمالات را پالایش کردهاند از این رو ما به جای مشاهده همه حالتهای ممکن، حالتی را می بینیم که از همه محتمل تر است. خروجی یک آزمایش مجموعهای پیچیده از فرایندهای فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی و کیهانی است که ممکن است به میلیونها یا میلیاردها راه مختلف برود. با این وجود ما همیشه انتظار داریم نتایجی را مشاهده کنیم که بیشترین حد احتمالات را دارند.
بسیاری وقایع هستند که محتمل نیستند (احتمال وقوع شان بسیار بسیار ناچیز است) ولی ممکن هستند. اینکه هوای اتاق هم اکنون در مرکز اتاق فشرده و تبدیل به حبابی کوچک شود و کسانی که در اتاق نشستهاند خفه شوند ممکن است ولی محتمل نیست. خدای جهان، خدای احتمالات بیشینه است و قواعد علمی نیز تماماً بر همین اساس بنا شدهاند ولی این خدا در مواردی نادر ممکن است به راه دیگری برود.۹
نظرات فیلسوفان
نظرات اسپینوزا
امروز تنها قلیلی از فیلسوفان اینکه «خدا در زمانهایی در امور زمینی دخالت کند و برخی از قوانین طبیعی را تغییر دهد» را ناممکن میدانند . بدیهی است این امر در مورد فیلسوفانی صداق است که قبلاً به وجود خدا اعتقاد داشته باشند.
با این وجود بسیاری از فیلسوفان ضمن قبول امکان وقوع معجزه، پذیرش منطقی هرگونه «گزارش از وقوع معجزه» را زیر سؤال بردهاند: حتی اگر فرض کنیم که گزارشها ساختگی نیستند، اینگونه گزارشات صرفاً بر پایه شهادت چند نفر- که امکان دارد بی طرف هم نباشند- بنا شدهاند در حالی که آگاهی ما از قوانین طبیعی بر پایه شواهد تجربی زیادی بنا شدهاست. بنابراین این گروه از فلاسفه (مانند دیوید هیوم) نتیجه میگیرند که منطقیترین واکنش این است هرگونه گزارش وقوع معجزه را خطای مشاهده قلمداد کنیم. فلاسفه دیگر اینچنین پاسخ میدهند که وجود شکلهایی از شواهد -یعنی تأیید وقوع ماجرا توسط منابع سرشناس مستقل- ممکن است در برخی موارد پذیرش حتی غیرمنتظرهترین وقایع را هم منطقی سازد.۱۰ مخصوصاً این که بسیاری از معجزات مربوط به امری قابل رؤیت نیست. مانند کلامی که شیواییش خرق عادت گویندگان است. همانطور که قرآن کتاب مقدس مسلمانان خود را معجزه معرفی کرده و به اصطلاح تحدی می نماید.۱۱ توماس دیکسون میگوید که برای کسانی که روش تجربه گرایی دیوید هیوم را میپذیرند، اگر چه لزوماً نتایجی که گرفته را نمیپذیرند، «تجربه حسی مستقیم شخص» قضاوت نهایی را برای او کرده و بر عقاید شخصی، قوانین طبیعی و غیره غالب میشود. بزرگترین مانع برای پذیرش اینکه چنین وقایعی ممکن است روی دهد نداشتن تجربه مستقیم چنین وقایعی است.۱۲
مایکل لیواین «بیان اینکه معجزات با قوانین طبیعت در تضاد هستند» را از نظر فلسفی، یا علمی ناصحیح میپندارد زیرا قوانین طبیعی قصدش توصیف وقایعی است که علل طبیعی دارند و نه وقایعی که علل فراطبیعی دارند. زمانی که کسی فرض کند که واقعهای علت فراطبیعی دارد، دیگر نمیتواند به قوانین طبیعی استناد بجوید.۱۳ گروهی دیگر از فلاسفه هم امکان اثبات «تضاد وقوع یک واقعه با قوانین طبیعی» را رد کرده و میگویند که تمامی قوانین طبیعی شناسایی نشدهاند و دانشمندان هیچوقت در موقعیتی نخواهند بود که بتوانند همه آنچه طبیعت ممکن است تولید کند را شناسایی کنند در نتیجه منطقیترین راه مواجهه با چیزهایی که ظاهراً متناقض با قوانین طبیعی هستند تلاش برای افزایش فهم از قوانین طبیعی میباشد. ۱۰
نظرات اسپینوزا
نوشتار اصلی: اسپینوزا
اسپینوزا
از نظر اسپینوزا جهان صحنه خیمه شب بازی نیست و خدا خیمه شب باز آن که آن را کنترل کند ، خود از طریق معجره قوانین طبیعت رانقض کند و زیر پا بگذارد و در صورت لزوم دوباره آن را به کار گیرد!خدا همان طبیعت است که در برگیرنده تمام علت ها وجوهر هاست.
خدا برای اسپینوزا، خدایی آن جهانی نیست که جهان را از نیستی آفریده باشد. جهان ناآفریدهاست. نه آغازی داشته و نه پایانی برای آن در نظر گرفته شده. جهان برای اسپینوزا، خدای جاودانی و به عبارت دیگر صورت پدیداری الوهیت است. برای وی، خدا و طبیعت و جوهر این همانند. این، عالیترین مفهوم متافیزیک اسپینوزاست.۱۴
فلسفه اسپینوزا سرشار و اشباع شده از خداست.اودر جایی می گوید:من خواهان عشق عقلانی به خدا هستم.از این رو نگاه اسپینوزا یک جهان بینی علمی بسیار متعالی و زیباست به حدی که انشتین را مجذوب خود می کند. انشتین یک دانشمند و متفکر همه خدایی و یک اسپینوزایی بود. از این جهت نگاه ضد دینی اسپینوزا رادرمی یابید که او مخالف دیدگاه سنتی و ساده لوحانه ادیان ابراهیمی بود و آنان را ساخته ذهن بشر می دانست که ادعا های متافیزیکی آنان مانند وحی (در جایی می گوید که پیامبران نسبت به بقیه دارای قدرت وحی نبودند بلکه دارای قدرت تخیل سرشار بودند!) ، معجزه ها(می گوید هیچ یک اتفاق نیوفتاده بلکه بزرگ نمایی شده اند مثلاً طیق حرف تنخ یهودی،کوه شکافته نشد وچشمه بیرون آمد بلکه چشمه خود به طور طبیعی بیرون آمده وفقط بزرگ نمایی شده و پیروان دین ساده لوحانه این را باور کرده اند یا کشتی یعقوب با خدا، شاید چیزی شبیه حمله صرع بوده است!) و... را همگی زیر سوال برد.او در بخش ذیل از فصل یک کتاب اخلاق خود می گوید: هر چیزی علت طبیعی خودش رادارد از این رو باید سعی شود مانند دانشمندان مسائل دریافته شود و نه مانند ادیان که دلیل های ساختگی برای آنان می آورند.۱۵ به قول انشتین:ادیان برای من چیزی جز نماد ضعف و جهل بشر نیست.گرچه به آن و پیروانش احترام میگذارم ولی داستان های کودکانه اش را قبول ندارم.(در نظر او وبسیار دانشمندان بزرگ دیگر که اغلب بی دین بوده و این گونه فکر میکنند(مثلاً ماری کوری) معجزات دینی با دیگر داستان ها وماجرا های تخیلی مثلاً مانند داستان سفید برفی فرقی ندارند!!!)۱۶
به طور خلاصه او خدا به عنوان واجب الوجود یا علت خود را رد می کند و آن را پناهگاه جهل می نامد مگر این که خدا همان طبیعت تصور شود.
